Sunday, July 30, 2006

...
 
تو خودم بودم که مـشتـشو جلوی صورتم حس کردم:
_ بفرمایید!
دستمو باز کردم، یه مشت آجیل ریخت کف دستم...
کـاش تو همه ی مشت های بسته آجیل بود!


نسیم

 
|
........................................................................................

Tuesday, July 18, 2006

IQ!!
 
یکی از دوستام فیزیک درس می داد، خصوصی! از شاگردش تعریف می کرد:
= خب این سوال از in: 1/p+1/q=1/f حل میشه، حلش کن!
_ این فرمول غلطه!!
= نه، خب من می دونم دیگه! از این فرمول حل میشه! حالا حل کن...
_ مطمئنم فرمولش غلطه!
= ای بابا! برو کتابتو بیار ببینم!
_ ایناها! دیدی گفتم غلطه؟ فرمولش هست in: 1/f=1/p+1/q
= !!!!!!!!!!!!!
............................................................
= ببین! نور از یه محیط که وارد یه محیط دیگه میشه، می شکنه! ... مثلا دیدی گربه، ماهی رو توی آب بالاتر می بینه؟
_ خب کوره دیگه!!
= نه! اگه تو هم ببینیش بالاتر می بینی!
_ امکان نداره!!
= :)) خب... اونو ولش کن! تا حالا رفتی استخر؟ دیدی کف اش بالاتره؟
_ نه! فقط پریدم توش!!
...........................................................
پ.ن: in که می بینید الکی قبل هر فرمول هست، به این دلیله که فرمولا چون انگلیسی اند، قر و قاطی (؟) میشن!! جور دیگه ای بلد نیستم درستش کنم!


نسیم

 
|
........................................................................................

Monday, July 17, 2006

آشنا
 
امروز یه آدم غریبه باعث شد احساس غربت کنم...
دلم خیلی گرفت...شایدم ترسیدم... احساس کردم یه دختر کوچولو ام که داره زیر دست و پای آدم بزرگا له میشه!!
پناه بردم به همه ی گذشته ام... به بوهای آشنا... به دفترچه ی خاطراتم و موسیقی های قدیمی...
حس عجیبی بود! امروز اگه توی یه کشور غریبه بودم، می مردم!! خوبه که اینجام! بین یه عالمه آشنا...


نسیم

 
|
........................................................................................

فال
 
اون شب فال گرفتم، همون شب که چت می کردم، همون شب که ... همین چند شب پیش!
واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند......... چون به خلوت می روند آن کار دیگر می کنند
مشکلی دارم زدانشمند مجلس بازپرس......................توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند


نسیم

 
|
........................................................................................

Friday, July 14, 2006

پرت و پلا!
 
_ خب بچه ها! من فعلا برم...
_ آی ی ی خانوم کجا کجا؟
.......................................
پ.ن 1: پست هایی که به دانشگاه مربوطن (مثل این!)، مسلما" جدید نیستن! یه تابستونه و شوق پوشیدن مانتوهای رنگی و کوتاه و ندیدن اون خانوم دم در! روسری های رنگارنگ به جای مقنعه! هرچند که هردوتاشون خیلی دردسر دارن! (کاش می شد به سرم سنجاقشون کنم!!) و ذوق یه عالمه کار تابستونی ... اصلا" فکرشم نکنین پامیشم میرم دانشگاه!! :))
پ.ن 2: 1شنبه، روز مادره؟! باز من داشت یادم می رفت؟ :( باید یه حرکتی بزنم، یه تقویم درست کنم همه ی مناسبت های مهم رو بنویسم!! خیلی مسخره ست! حتی پیش اومده تولد دوستام هم یادم بره ولی اگه یکی تولد من یادش نباشه، نصفش می کنم!! مشکوک به آلزایمرم! (چشمک)
هرگونه تغییر و اصلاح رو در پ.ن 2 شدیدا" تکذیب می کنم! :))
.......................................
روز مادر خیلی خیلی خیلی مبارک به مامان گل و دوست داشتنی خودم و مامان های ماه شما :)
روز زن مبارک! به من، به تو، به همه ی ماهایی که جنسمون یکیه! زن! کم بها نیست... امروز بهش افتخار می کنم!
(زن، کلمه ی مقابلش دختر نیست، کوچولو!! تا امروز فکر نمی کردم لازم باشه توضیح بدم!)


نسیم

 
|
........................................................................................

Home