امروز یه آدم غریبه باعث شد احساس غربت کنم...
دلم خیلی گرفت...شایدم ترسیدم... احساس کردم یه دختر کوچولو ام که داره زیر دست و پای آدم بزرگا له میشه!!
پناه بردم به همه ی گذشته ام... به بوهای آشنا... به دفترچه ی خاطراتم و موسیقی های قدیمی...
حس عجیبی بود! امروز اگه توی یه کشور غریبه بودم، می مردم!! خوبه که اینجام! بین یه عالمه آشنا...
نسیم
| 1:29 AM
|