Friday, November 09, 2007

همیشه چیزی هست...
 
اصلا دقت کرده بودی که بینِ:
"ای عرش کبریایی چیه پس تو سرت؟ کی با ما راه میایی جون مادرت؟ "
و
"فلک به سنگ کینه ها شکسته قامت مرا، مگر چه کرده ام خدایا؟"
قرابت معنایی وجود داره؟ ;)
.....................................
1. توضیح واضحات اینکه: اولی رو نامجو خونده، دومی رو اصفهانی.
2. پست وبلاگ فقط یه حس لحظه ایه. شاید یه ساعت بعدش همه چی تغییر کنه. وقتی حس کنم نوشتنش باعث میشه سبک شم، می نویسم :) خلاصه که زیاد جدی نگیرین... با اینکه گاهی بدجوری جدیه! ;)
3. قیصر امین پور رو دوست داشتم! زیاد! چیزی که در موردش نوشتم هنوز نرفته تو آرشیو... دلم می گیره وقتی نگاه می کنم این کاغذی رو که بالاش نوشته خانم توکلی گرامی و پایینش امضا کرده. همیشه چیزی هست که به از دست رفته ها پیوندم بده و نذاره راحت عبور کنم... همیشه چیزی هست...
4. مرسی که می خونین، مرسی که هستین :)


نسیم

 
|
........................................................................................

Home