Monday, August 23, 2010

مثلا" مینیمال
 
این فیلما که بچه های فسقل خیلی توشون حکیمن و حرفای فسلسوفانه می زنن و بزرگترا رو به فکر وا می دارن،
می تونن تعریف دقیقی از حالت تهوع باشن!


نسیم

 
|
........................................................................................

Sunday, August 22, 2010

سخنی با آفریدگار
 
دیگه کم کم خود سانسوری توی این وبلاگ داره به حلقم می رسه و کلا" نمی دونم چه تیپ نوشته هایی اینجا بنویسم.
فعلا به غرغر بسنده می کنم تا ببینیم بعدا" چی پیش میاد.
*
من واقعا" نمی دونم این چه مَرَضیه که دخترا -هرچقدرم تیریپ مستقل و غیر احساسی و مغرور و دور از دسترس و فلان باشن- دارن که تا یه آدمی مهم میشه براشون (حالا گیریم مهمترین!) همه ی زندگیشون رو با اون آدم تنظیم می کنن و کلا" در همه ی سوراخ سنبه های برنامه های زندگیشون رسوخ می کنه و اینا! اونوقت این پسرا -هر چقدرم که شیدا و عاطفی و بهمان باشن- باز صد در صد اینوَری نمیشن!
حالا من نمیگم این خوبه یا اون بده ها! میگم آخه چه مشکلی در آفرینش بوده که یا این باید خودشو بزنه که چرا من همه جا مرسوخ نیستم، یا اون باید خودشو آویزون کنه که دست از سرم وردار بذار به بقیه ی زندگیمم برسم؟
هان؟ خدا؟ جوابی داری؟


نسیم

 
|
........................................................................................

Home