Friday, March 28, 2008

برای اینکه یه وقت خدای نکرده به استعدادهای ادبی من شک نکنید، یه شعر زیبا، که محصولِ سال چهارم دبستانه می خوام اجرا کنم براتون (مثلا!) که به همراه دوست خوبم، نیوشای عزیز سروده یم و همون موقع هم به شکل کنسرت جلوی کلاس اجرا کردیم و اینا!
[هرجا توی قافیه مافیه به مشکل برخوردین، بدونین که مشکل از نحوه ی خوندنتونه. تمام این شعر بطور قطع قافیه های درست داره]
به عنوان توضیح هم عرض کنم که این شعر ارزشمند در مدح معلم کلاس چهارممون سروده شده. و خانم بهبودی هم که در ادامه باهاشون آشنا میشین، معلم پرورشی مون بودن.
.
خانوم جونم / خانوم جونم
ما شما رو دوست داریم / قدرتونو می دونیم
ما به شما قول میدیم / به حرفتون گوش بدیم
چون شما مهربونین / مثل مادر می مونین (2)
بعضی وقتا که شما / پیش ماها نمیاین
خانوم بهبودی میاد / سرمون داد می زنه
ما رو دعوا می کنه / ما رو دفتر می بره
ما رو تنبیه می کنه / گریه مونو در میاره
البته بعضی وقتا / با ما مهربون میشه
با ما بازی می کنه / با ما شادی می کنه
اما با همه ی اینا / شما از اون بهترین
از همه نظر، شما / بهترین معلمین
.
.
پ.ن 1: پس از تحقیقاتی که در زندگی شخصی و هنری شاعر بعمل اومده، علت انزجار ایشون از خانم بهبودی کشف و گزارشِ حکاکی های هنرمندانه ای تشخیص داده شده که روی نیمکت کلاس و بصورت مخفیانه انجام می گرفته و پس از رو شدن ماجرا، برخورد شدیدی با خاطیان صورت گرفته که به نوعی بدترین خاطره ی دوران دبستان شاعر به حساب می آید.
پ.ن 2: چند روزی مسافرت بودم :) دیروز برگشتم... همه ی آفلاینام از دست رفته... پس اگه پیغامی چیزی گذاشته بودین، دوباره، دوباره، یه بار فایده نداره! آره خلاصه...


نسیم

 
|
........................................................................................

Thursday, March 20, 2008

نوروز
 
ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن
که قارون را غلط‌ها داد سودای زراندوزی
ز جام گل دگر بلبل چنان مست می لعل است
که زد بر چرخ فیروزه صفیر تخت فیروزی
به صحرا رو که از دامن غبار غم بیفشانی
به گلزار آی کز بلبل غزل گفتن بیاموزی
چو امکان خلود ای دل در این فیروزه ایوان نیست
مجال عیش فرصت دان به فیروزی و بهروزی
طریق کام بخشی چیست ترک کام خود کردن
کلاه سروری آن است کز این ترک بردوزی
سخن در پرده می‌گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
ندانم نوحه قمری به طرف جویباران چیست
مگر او نیز همچون من غمی دارد شبانروزی
مِیی دارم چو جان صافی و صوفی می‌کند عیبش
خدایا هیچ عاقل را مبادا بخت بد روزی
جدا شد یار شیرینت کنون تنها نشین ای شمع
که حکم آسمان این است اگر سازی و گر سوزی
به عجب علم نتوان شد ز اسباب طرب محروم
بیا ساقی که جاهل را غنیتر می‌رسد روزی
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
نه حافظ می‌کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
جنابش پارسایان راست محراب دل و دیده
جبینش صبح خیزان راست روز فتح و فیروزی
_______________________
سال نو مبارک! :)


نسیم

 
|
........................................................................................

Tuesday, March 18, 2008

این روزهای نزدیک عید... نمی گویم دوست داشتنی نیستند (خیلی هم عالی و هیجان انگیزند)، ولی یکجورهایی مثل جریان ترافیکند... انگار که مجبوری همراه شوی! همه با هم خوشحال می شوند و همه ی وبلاگها پر از گل و بلبل می شود و همه بوی بهار می شنوند... نمی گویم بد است، خودم بیشتر از همه دنبال بهانه ام که زندگی را بو بکشم، ولی وقتی حس کنم قالبی احاطه ام می کند، غمگین می شوم (گاهی هم عصبانی)!
حالا شاید هم علتش (همین غم ناگهانی را می گویم) سردرد های نیمه شبی باشد... یک هفته ای هست که خوابم به هم ریخته و سه ی شب، شیر می ریزم در کاسه و کرنفلکس... و خِرت خِرت (نام آوایم درست است؟ باید یک حس تردِ شکلاتی داشته باشی الان!) می جوم و همه جا تاریک است و همه جا سکوت است (به جزهمان صدای ترد شکلاتی) و دلم هوای نوشتن می کند...
خب... خیلی که بخواهی دقیق باشی، دلیلش می تواند تمیز کردن اتاق و بیرون پریدن شکلات کوچکی هم باشد که آن پشت مُشت ها(!) توی ویترین گذاشته بودی که هم نبینی و هم داشته باشی اش!
راستش اگر یک روز دیگر بود، اینها را هم روی کاغذ می نوشتم و می انداختم توی کشو... یاد گرفته ام با این نا امیدی های لحظه ای چطور کنار بیایم و حمله اش که گذشت، ایستاده باشم هنوز... اینها را نوشتم که احساس آزادی کنم فقط! مست از بوی بهار، میان این همه اتفاق خوب، در آغوشِ این خوشبختیِ زلال که دلگرمم می کند هر لحظه ی این روزها... دلم خواست از یک غم مبهم ناگهانی بنویسم، همین!


نسیم

 
|
........................................................................................

Thursday, March 13, 2008

آهنگ بازی
 
به دعوت نیلوفر عزیز:
آهنگایی که دوست دارم خیلی زیادن. هر از چندی از یه آهنگ خوشم میاد و اونقدر گوش میدم که حالم به هم بخوره. بعد از لیست آهنگام حذفش می کنم و مدتها طول می کشه تا دوباره برم طرفش. ولی همه شون میشن آهنگای مورد علاقه. البته اونایی که خاطره داری باهاشون خیلی فرق دارن :) دوست داشتم همه ی خاطره های قشنگم موسیقی داشتن... موسیقی یه چیز موندگاره، خاک نمی گیره. یهو جاییکه فکرشم نمی کنی یه آهنگ می شنوی و پرت میشی وسط یه ماجرا، با یه حس قشنگ ...
می دونم که خیلی از دوست داشتنی ها رو از قلم میندازم، ولی بازم سعی می کنم یه جورایی دسته بندیشون کنم:
1. apologize / flying without wings / incomplete / power of love / callin' you / from sarah with love / insatiable / hello / goodbye my lover / tears and rain/ you're beautiful ...
اینها و خیلی های دیگه، از آهنگایی اند که به صورت دوره ای گیرِ شدید داده بودم بهشون :P
2. آهنگ فیلم اَمِلی... چون حس خوبی میده بهم... هم مهربونه، هم وحشی و قوی! (آهنگو میگما!)
پس از نوشت: اینو یادم رفته بود، یه سی دی خریده م اسمش هست پارادایس... موسیقی فیلمه... همه شونو دوست دارم!
3. آهنگای فرهاد... شعرای فروغ، هم دکلمه ی خودش، هم دکلمه ی نیکی کریمی... هرچند که مدتهاست گوش نمی کنم... فعلا" به روحیه ی شادم احتیاج دارم :)
پس از نوشت: توی این لیست هم، فریدون فروغی یادم رفت و فرامرز اصلانی...
"دلم از خیلی روزا با کسی نیست... تو دلم فریاد و فریادرسی نیست..."
"خواهم تو شوی محبوب دلم، چون نرگس مست دیوانه ی من... رویت رخ من، سویت ره من، هستی چو بهشت کاشانه ی من..."
"من نمازم تو رو هر روز دیدنه... از لبت دوسِت دارم شنیدنه..."
"یه دیواره یه دیواره یه دیواره، یه دیواره که پشتش هیچی نداره..."
"اگه یه روز بری سفر، بری ز پیشم بی خبر، اسیر رویاها میشم، دوباره باز تنها میشم... به شب میگم پیشم بمونه، به باد میگم تا صبح بخونه..."
"دورغه، روز دوباره یک دروغ دیگره... می دونی، دام محبت از رهایی بهتره..."
4. گوگوش و ابی، به یاد جاده های شمال...
و مخصوصا:
"توی یک دیوار سنگی، دوتا پنجره اسیرن، دوتا خسته دوتا تنها، یکیشون تو یکیشون من..."
چون تو دبیرستان، بچه ها چراغ کلاس رو خاموش می کردن و به طور دسته جمعی می خوندیم... دلم برای اون روزا یه ذررره شده! (یه دلیلشم نیلوفره که هِی ما رو بر می گردونه به اون دوره!)
و:
"کی اشکاتو پاک می کنه شبا که غصه داری؟
دست رو موهات کی می کشه وقتی منو نداری؟
شونه ی کی مرهم هق هقت میشه دوباره؟
از کی بهونه می گیری شبای بی ستاره؟
برگ ریزووووووووناااااااای پااااااااااییز، کی چشم به رات نشسته؟... "
(ولم کنی همه شو می خونم!)
به یاد سال دوم(؟) دانشگاه، کاروانسرای دهنمک، اون حجره ی کوچیک که ده پونزده نفری ریخته بودیم توش، تو نور چراغ قوه شاممون رو تقسیم می کردیم و این شعرو می خوندیم... داااااااااااد می زدیم و می خوندیم... یادش بخیر! :)
5. یه سری آهنگ رپ ضایع!
به خاطر گره خوردنشون به یه عالمه خاطره ی دوست داشتنی... از دوستای جدید، آدمای خوشحال!، آدمایی که زیاد شبیه من نبودن ولی دوستشون داشتم (و دارم)! مرسی از دوست خوبی که اون روزا رو ساخت برام...
و چند تایی آهنگِ بازم ضایع از شادمهر عقیلی و کامرانهومن (فک کن! یعنی تو فک کن دیگه!)
به یاد یه سفر عالی، و دو سه هفته ی قشنگ...
پس از نوشت: توی این لیست هم "فاطی فاطی فاطی فاطی فاطی! از دستت کردم قرو قاطی!!" یادم رفت، که پرتم می کنه تو اردوگاه کردان کرج، اول دبیرستان! یکی از بهترین خاطره هامه :) گردش و تیر اندازی و اون طنابه که سر می خوردیم روش و خوندن و مسخره بازی و خنده و خنده و خنده... ساقی، روژین، آتوسا، شقایق (اینا از همه بیشتر تو ذهنم هستن) ورق بازی و دبلنا تا 3... بوق فوتبالی مهسا که 6 صبح از خواب بیدارمون کرد و زدیم بیرون و... عالی بود! :)
6. "مرو ای دوست" اصفهانی... با اینکه هیچ ربطی به زندگیم نداشت (مضمون شعرو میگم) یه مدت خیلی گریه کردم باهاش!! دوستش دارم هنوزم... کلا صدای اصفهانی رو دوست دارم، به هر آلبومشم یه مدت گیر دادم. (حالا هرچی دوست داری بگو!) ;)
7. خیلی از آهنگای قدیمی: مرا ببوس/ دل دیوانه/ بردی از یادم/ امشب در سر شوری دارم/ تو ای پری کجایی ... و خیلی های دیگه که یادم نمیاد... هم به خاطر شعرهای فوق العاده شون، هم به خاطر همه ی وقتایی که مامان و بابا با هم شروع می کنن به خوندن و من حس می کنم تو آسمونام :)
....................................
نیوشا و بهار (ادامه داریم)، نیوشا (روزگار ترانه و اندوه)، رد (رد وی!)، عباس (بچه م می خواد بزرگ شه)، علی(مکتوبات یک محکوم به زندگی) و یاسمن(شبانه ها) رو دعوت می کنم! حوصله ندارم لینک بدم بابا، ساعت یک و نیم شد خوابم میاد ;)




نسیم

 
|
........................................................................................

Home