Wednesday, September 24, 2008

از مصیبت های صبح ظهر بیدار شدن* اینه که بعد از نهار حتی روت نمیشه از نزدیکای تختت رد شی! (جهت چرت یا لم کوتاه مدت)
* یعنی صبح طرفای 11، 12 بیدار شدن.
.
.
بی ربط: دیروز افطاری داشتیم دانشگاه. استادامون که داشتن میومدن، یهو من شبیه آی لاو یو شدم و پلک و ابراز احساسات و قلب و ...
من: وااااای دوسش دارم!
بچه ها: کیو میگی؟
من: دوست پسرم؛ خانم معینی! ;)
(الان اگه شروع کنین برداشت های منحرفانه و بی تربیتانه و لوسانه بکنین، یا کامنت های غیر مرتبط بذارین و... اصلا" ولش کن! برای این قسمت کامنت نذار، حرص منم در نیار! آفرین!) :دی


نسیم

 
|
........................................................................................

Home