Tuesday, April 15, 2008

بعد از عید رفتم پیش خانم معینی، استاد عزیز اپتیک کاربردیِ ترم پیش... بعد از احوال پرسی و ابراز احساسات(!) و تبریک عید، راجع به برنامه ای که قرار بود کاملش کنم سوال پرسیدم...
خانم معینی: شما چقدر حلال زاده این! همین الان دیدم بیکارم، داشتم روی برنامه هه کار می کردم که یهو دیدم در وا شد و...
من (با یه حالت خجالتیِ شیطون): گل اومد؟ (پلک)
خانم معینی (با خنده): فرشته!
خب آدم ذوق نکنه چیکار کنه پس؟؟ (دو نقطه دی)


نسیم

 
|
........................................................................................

Home