Friday, December 21, 2007

یلدا بازی
 
دو سه روزی هست که دارم فکر می کنم به اعترافاتی که بشود نوشتشان... خیلی وقت است کسی نمی داند درونم چه می گذرد، همین نوشتن را سخت تر می کند... ولی به خاطر گل روی دوست قدیمی ام چند خطی می نویسم برایت :)
یکی از مهمترین اتفاقات این یک سالی که گذشت باری ست که از روی دوشم برداشته شده... الان برایت توضیح می دهم ...
می دانی، به نظرم زندگی مثل این بازی های کامپیوتری، مرحله مرحله است (در واقع ترکیبی ست از این بازیها). فرقش این است که در هر مرحله هزار راه هست برای رفتن و وقتی یکی را انتخاب می کنی، هیچ فلش و علامت و نوشته ای بهت تذکر نمی دهد که مثلا راهت را داری برعکس می روی، یا الان باید بپیچی. مجبوری اعتماد کنی به آنچه انتخاب کرده ای (این که وسط راه بفهمی اشتباه آمده ای و برنگردی که خریت است. فرض می کنیم خر نیستیم. یعنی اگر راه را تغییر نداده ایم به این خاطر است که دلیلی برای اینکار نداشته ایم.) اگر آخرش به آن درِ نورانی رسیدی که می بَرَدَت مرحله ی بعد که هیچ، اگر نرسیدی هم آنقدر دور می زنی و دنبال اشتباهت می گردی که راه درست را پیدا کنی (این در صورتیست که اشتباهت قابل جبران باشد). گاهی هم کفرت بالا می آید و مرحله را نصفه رها می کنی. (واضح است که یک عالمه بازی هست که داری همزمان انجامشان می دهی و رها کردن یکیشان، تعطیل کردن زندگی ات نیست، پاک کردن صورت مسئله ی یکی از مشکلاتت است. که ترجیح می دهی مدتی نبینی اش.)

این همه حرف زدم که چه بگویم؟ اینکه از یک مرحله گذشته ام... درِ نورانی پایان را که دیدم، توانستم لبخند بزنم و بگویم: اشتباه نکرده بودم! :)
شاید ندانی این جمله، گاهی چقدر آرام بخش است... شاید اگر برایت یاد آوری کنم که از تردید متنفرم، بفهمی که چرا یکی از مهمترین اتفاقات، این "عبور" بود...
بقیه ی این یک سال را هم برایت نمی گویم که در خماری اش بمانی! ;)
.........................................................
از یاسمن و تراموا و نیلوفر (که پارسال دعوتم کرده بودند (احساس می کنم یکی دو نفر را از قلم انداخته ام!)) نیوشا، رد، پرپل، نوترینو و 22 دعوت می کنم که اگر دوست داشتند بنویسند...
بدونِ وبلاگ هایی هم هستند که دوست دارم نوشته شان را بخوانم. فعلا" همینجا رسما" دعوتشان می کنم تا بعدا" که حضورا" (این همه قید عربی را عمدا" (!) استفاده کرده ام ها!) بگویم بهشان :)
.........................................................
یلدایت مبارک...
راستی، اگر گفتی من چند نوع "تو" دارم در نوشته هایم؟ (آخرش باید علامت تعجب بگذارم؟)


نسیم

 
|
........................................................................................

Home