Tuesday, March 13, 2007

روزمرگی
 
1. آتیش... سیگارت... هفت ترقه... آبشار... موشک... و خیلی چیزای دیگه که اسمشونو بلد نیستم، امشب ما بود! :)
4 شنبه سوری رو خیلی دوست دارم! مثل شب یلدا... مثل نوروز...
این 3،4 تا مناسبتم نداشتیم دلمون به چی خوش بود آخه؟
بزن و برقص خدایی راه افتاده بود امشب! منم که منتظر!! :))
پلیس اومد گفت ترقه نزنین، ولی رقص اشکالی نداره! کم آوردیما!
2. زیاد پیش نمیاد حس کنم جایی اشتباه کردم... ولی تازه فهمیدم که مدتها قبل، یه اشتباه کردم! :(
خیلی ناراحتم به خاطرش، ولی مثل آبِ ریخته ست... به دانشگاه و بچه های دانشگاه هم مربوط نیست... مربوط به زندگی شخصی خارج از دانشگاهمه...
فقط سعی می کنم زیاد فکر نکنم بهش! و به خودم بقبولونم که شاید اگه کار دیگه ای کرده بودم، بازم چیزی عوض نمی شد...
در مقابل زمان خیلی ضعیف ایم... کاش زندگی هم آندوو داشت!
3. دانشگاه یه کم خطری شده! تازه فهمیدم مفهوم اول شدن حراست (بین دانشگاه ها) چیه...
دوست ندارم با ترس راه رفتن رو... بی خیال! دلم نمی خواد حتی درباره ش حرف بزنم :(
4. خیلی وقته طرف گردنبندم نرفته م... همونی که یه مدت خیلی می دیدمش... اینکه طرف خاطراتم رفتم هم، تقصیر دفترمه! واگرنه...
گاهی فکر می کنم نوشتن کار خوبی نیست... فراموش کردن، نعمتیه که با این کار از خودم می گیرمش!
5. حس نوشتن هست... ولی شعاع حریم خصوصی ام بزرگتر شده...
در این حد محافظه کار بودن رو هیچ وقت دوست نداشته م! ولی گاهی خستگی غلبه می کنه...
........................................................................
پ.ن: فقط شماره ی 4 رو می تونین نفهمین! همین! :)


نسیم

 
|
........................................................................................

Home