Tuesday, October 03, 2006

لبخند بزن!
 
1. میشه دم در رستورانای بسته نشست... میشه تو شبای ابری مهتاب رو تماشا کرد... میشه تو نور قرمز و سبز چراغ های پارک زیبا شد... میشه تو دود قلیون نفس کشید...میشه تو آب رودخونه صدای بلبل شنید... من می دونم که میشه! حتی اگه مجبور باشی با خاطره هات والس برقصی!
2. زندگی کم رنگ شده... و سرد!
3. امروز یه سرویس مدرسه دیدم از این مینی بوسا... آی دلم تنگ شد برای مدرسه و سرویسم و نوشین جون!! (مهماندار سرویسمون بود) دلم می خواد سوار مینی بوس بشم ، شعر بخونم و دست بزنم (و برقصم!) جاده اش هم باید قشنگ باشه، تو مایه های جاده چالوس! تونل هم داشته باشه که جیغ بکشیم...
4. من لحظه ها رو فوت می کنم! برای همین هر ساعتی که می گذره نفسم می گیره!!
5. حس نوشتنم اومد! می نویسم...


نسیم

 
|
........................................................................................

Home