Monday, May 29, 2006

شیش!
 
مهدی فاصله اش از سطل آشغال زیاد بود! از همونجا پاکت آبمیوه اش رو پرت کرد طرف سطل ولی توش نیفتاد... من با یه قیافه ی عاقل اندر سفیه و حرکت سر به نشونه ی تأسف و اینا! با حالت مسخره ای گفتم: آفرین! آفرین!!!
پاکتو از روی زمین برداشتم که بندازمش تو سطل ( که نزدیکم بود) ولی...
توش نیفتاد!!! :(((
لازمه تو ضیح بدم هدفم صرفا" شاد کردن بچه هایی بود که اونجا از خنده ترکیدن؟؟


نسیم

 
|
........................................................................................

Home